ترجمه مقاله

سابلة

لغت‌نامه دهخدا

سابلة. [ ب ِ ل َ ] (ع ص ) رفته . مسلوک . گویند: سبیل سابلة؛ یعنی طریق مسلوک . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). سپرده شده از راه . (شرح قاموس ). راه پا سپرده و بسیار مسلوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: مرالقوم فی السابلة؛ ای الطریقه المسلوکة. (ترجمه ٔ قاموس ). || (اِ) راهگذرانی که از راهی میگذرند. المارون علی السبیل . (اقرب الموارد). گروهی که بدنبال حوائج خود در راهی رفت وآمد میکنند. ج ، سوابل . (تاج العروس ) (قطر المحیط) (ترجمه ٔ قاموس ). گروهی آمد و رفت کرده بر راه . (شرح قاموس ). مسافران و آینده و رونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابن السبیل ، رونده و آینده . (صراح من الصحاح ). گروه راهروان . رهگذران . کاروان . (مهذب الاسماء) : و آن گزلی خان ، کهن کافری ظالمی است که ... در نشابور از قطع طرق و ایذاء سابله تحاشی ننموده . (المضاف الی بدایع الازمان ص 39).
ترجمه مقاله