خدانهلغتنامه دهخداخدانه . [ خ َ دْ دان َ ] (ص نسبی ) منسوب به خدان و آن بطنی است از اسدبن خزیمه و بنابر قول ابن کلبی خدان نسبتش چنین است : خدان بن عامربن مالک بن هرمزبن مالک بن حرث بن سعدبن ثعلبةبن دودان بن اسد. (از انساب سمعانی ).
خذانیةلغتنامه دهخداخذانیة. [ خ ُ ی َ ] (ع ص ) سطبر. چابک . چالاک . (دهار) (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). جمل خذانیة؛ شتر ستبر و چابک . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
خدایگانیلغتنامه دهخداخدایگانی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خدایگان . حالت خدایگان . ریاست . بزرگی . (یادداشت بخط مؤلف ) : اگر کسی به هنر یا به فضل یا به نسب خدایگانی یابد امیر دارد کار. فرخی .خدایگانی جز مر ترا همی نسزدخدایگان جهان
یخدانیلغتنامه دهخدایخدانی . [ ی َ ] (ص نسبی ) یخچالی . منسوب به یخدان به معنی یخچال .- مثل فقاع یخدانی ؛ سخنی سخت خنک و بی مزه . (یادداشت مؤلف ).
سرخدانهلغتنامه دهخداسرخدانه . [ س ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )تخمی است که در دواها استعمال نمایند. (آنندراج ).