تیسرلغتنامه دهخداتیسر. [ ت َ ی َس ْ س ُ ] (ع مص ) آسان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آسان شدن کاری . (از اقرب الموارد) : نامه فرمودیم با رکابداری مسرع تا از آنچه ایزد عز و جل تیسر کرد... واقف شده آید
آگهی تلویزیونیteaser 1واژههای مصوب فرهنگستانآگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگیهای جذاب کالا یا برنامهای را در تلویزیون به نمایش گذارد
سرآغازteaser 2واژههای مصوب فرهنگستانصحنۀ آغازی کوتاه و جالبِتوجهی از فیلم که معمولاً پیش از عنوانبندی یا همراه با آن، برای جلب نظر تماشاچی به نمایش درآید
تیسیرلغتنامه دهخداتیسیر. [ ت َ ] (ع اِ) ستور نیکوبردارنده ٔ قوائم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیسور. (اقرب الموارد). رجوع به تیسور شود.
تیسرانلغتنامه دهخداتیسران . [ س ِ ] (اِخ ) اوژن . دانشمند کشاورزی فرانسه (1830-1925 م .) است و در تکامل تعلیمات کشاورزی نقش مؤثری داشت . (از لاروس ).
تیسرانلغتنامه دهخداتیسران . [ س ِ ] (اِخ ) فلیکس . ستاره شناس و عضو آکادمی فرانسه (1845-1896 م .) است . وی فرضیه های لاپلاس را دنبال کرد و حتی بیشتر از او مسائل مکانیکی ستارگان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. (از لاروس ).
دستیابیلغتنامه دهخدادستیابی . [ دَس ْت ْ ] (حامص مرکب ) تسلط. اقتدار.ریاست . (ناظم الاطباء). || تیسر. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دستیاب و دست یافتن شود.
زاجلغتنامه دهخدازاج . [ جِن ْ ] (ع ص ) کاری که انجام آن آسان باشد: زجا الامرُ زَجْواً؛ تیسَّرَ و زَجا الخراج ؛ تیسرت جبایته فهو زاج . (اقرب الموارد).
انبغاءلغتنامه دهخداانبغاء. [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) آسان گردیدن : انبغی الشی ٔ؛ آسان گردید. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). تیسر و تسهل . (از اقرب الموارد). || سزاواربودن : ما انبغی لک ان تفعل ؛ سزاوار نیست ترا، و کذلک ما ینبغی لک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
متیسرلغتنامه دهخدامتیسر. [ م ُ ت َ ی َس ْ س ِ ] (ع ص ) آسان . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آسان و سهل و آماده و مهیا و سهل و آسان و نادشوار و ممکن . (ناظم الاطباء). || روز سرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تیسر شود.
تسنیلغتنامه دهخداتسنی . [ ت َ س َن ْ نی ] (ع مص ) بگردیدن . (تاج المصادر بیهقی ). از حال بگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). برگردیدن و متغیر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصل آن تسنن و یکی از نونها به یاء بدل شده است . مثل تغضی از تغضض . (منتهی الارب ). تغیر. (متن ا
تیسرانلغتنامه دهخداتیسران . [ س ِ ] (اِخ ) اوژن . دانشمند کشاورزی فرانسه (1830-1925 م .) است و در تکامل تعلیمات کشاورزی نقش مؤثری داشت . (از لاروس ).
تیسرانلغتنامه دهخداتیسران . [ س ِ ] (اِخ ) فلیکس . ستاره شناس و عضو آکادمی فرانسه (1845-1896 م .) است . وی فرضیه های لاپلاس را دنبال کرد و حتی بیشتر از او مسائل مکانیکی ستارگان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. (از لاروس ).
متیسرلغتنامه دهخدامتیسر. [ م ُ ت َ ی َس ْ س ِ ] (ع ص ) آسان . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آسان و سهل و آماده و مهیا و سهل و آسان و نادشوار و ممکن . (ناظم الاطباء). || روز سرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تیسر شود.
مستیسرلغتنامه دهخدامستیسر. [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) آماده شونده . (غیاث ) (آنندراج ). مهیا شده . (از اقرب الموارد). || آسان شونده . (آنندراج ). سهل شده . (از اقرب الموارد). و رجوع به استیسار شود.