اقالهفرهنگ فارسی معین(اِ لِ) [ ع . اقالة ] 1 - (مص م .) بر هم زدن ، فسخ کردن معامله با رضایت . 2 - بخشیدن . 3 - (اِمص .) گذشت .
چاقالهلغتنامه دهخداچاقاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) چاغاله . چغاله . بادام با پوست سبز نارس ، اَخکوک ، بعضی میوه های سبز و نارس ، چون بادام و زردآلو و شفتالو ولی بیشتر در بادام گفته میشود و گاه کلمه بادام را نیز بر آن افزایند و «چاقاله بادام » گویند و رجوع به اخکوک
اقالةلغتنامه دهخدااقالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) در نیمروز آب خورانیدن شتران را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || بیع را فسخ کردن یعنی بعد از فروختن چیزی خریدار و فروشنده برضای یکدیگر از اراده ٔ بیع درگذرند. (غیاث اللغات ). برانداختن بیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اقاله در لغت ، اسقاط و رفع ا
اکالةلغتنامه دهخدااکالة.[ اَک ْ کا ل َ ] (ع ص ) اکاله . بسیارخورنده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || خورنده ٔ عضو. هرچه بسبب افراط تحلیل و جلا و تفریق نفوذ نقصان جوهر عضو نماید. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تأنیث اکال : ادویه ٔ اکاله . اخلاط اکاله . مرهم اکالة. (از یادداشت مؤلف ).- <span clas
ابطالفرهنگ مترادف و متضاد۱. اقاله، الغا، باطل، باطلسازی، بطلان، رد، فسخ، لغو، نسخ، نقض ۲. دروغگفتن، هزلگویی
نقضفرهنگ مترادف و متضادابطال، اقاله، انهدام، بطلان، حذف، رد، شکستن، عهدشکنی، فسخ، لغو، نسخ، نکول، ویرانی ≠ ابرام
چاقالهلغتنامه دهخداچاقاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) چاغاله . چغاله . بادام با پوست سبز نارس ، اَخکوک ، بعضی میوه های سبز و نارس ، چون بادام و زردآلو و شفتالو ولی بیشتر در بادام گفته میشود و گاه کلمه بادام را نیز بر آن افزایند و «چاقاله بادام » گویند و رجوع به اخکوک