القافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمطلبی را به فکر یا ذهن کسی افکندن. القای شبهه: کسی را به اشتباه انداختن.
القاinduction 2واژههای مصوب فرهنگستان[روانشناسی] پدیدهای که در آن تقویت برخی اَشکالِ رفتار سبب افزایش احتمال وقوع آنها و نیز صورتهای مشابه دیگری، که تقویت نشدهاند، میشود متـ . تعمیم پاسخ resp
الغا کردنلغتنامه دهخداالغا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) باطل کردن . بی بهره کردن . (ناظم الاطباء). بیفکندن چیزی را. رجوع به الغا شود.
الغاءدیکشنری عربی به فارسیبرانداختگي , لغو , فسخ , الغا مجازات , الغاء , ابطال , فسخ کردن , لغو کردن , باطل کردن , واچيدن , بي اثرکردن , خنثي کردن , خراب کردن , ضايع کردن , بي ابرو کردن
الغا کردنلغتنامه دهخداالغا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) باطل کردن . بی بهره کردن . (ناظم الاطباء). بیفکندن چیزی را. رجوع به الغا شود.
الغاءدیکشنری عربی به فارسیبرانداختگي , لغو , فسخ , الغا مجازات , الغاء , ابطال , فسخ کردن , لغو کردن , باطل کردن , واچيدن , بي اثرکردن , خنثي کردن , خراب کردن , ضايع کردن , بي ابرو کردن
الغاء کردنلغتنامه دهخداالغاء کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب )باطل کردن . بی بهره ساختن . رجوع به الغا کردن شود.