غرغرلغتنامه دهخداغرغر. [ غ ِ غ ِ ] (اِ صوت ) آوازی که از دولاب هنگام آب کشیدن بیرون می آید. (فرهنگ نظام ). || بانگ چرخ عرابه . || مجازاً حرف زدن کسی بسیار و بیجا. (از فرهنگ نظام
غرغرلغتنامه دهخداغرغر. [ غ ِ غ ِ ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ). گیاهی بهاری و مطبوع است و جز در کوه نروید و برگ آن شبیه به برگ خزامی (خیری صحرائی ) و گل آن سبز است . (از ت
غرغرکلغتنامه دهخداغرغرک . [ غ ِ غ ِ رَ ] (اِ) به قول بعضی غرغره همان غرغرک است . (از حواشی برهان قاطع چ معین ). رجوع به غرغره و غرغر شود.
غرغرولغتنامه دهخداغرغرو. [ غ ُغ ُ ] (ص نسبی ) در تداول عامه آنکه بسیار غرغر کند برای اظهار ناخشنودی . قرقرو. آنکه بسیار لندد. آنکه عادت به ژکیدن دارد و بسیار ژکد. رجوع به غرغر شو