غررلغتنامه دهخداغرر. [ غ َ رَرْ ] (ع اِ) عصاالراعی . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 252). دزی ، غرز، به فتح اول و دوم و زای معجمه آورده و آن را نوعی کوچک از عصاالراعی می داند. رجو
غررلغتنامه دهخداغرر. [ غ َ رَرْ ] (ع اِمص ) هلاکت . اسم است تغریر را. (اسم مصدر تغریر). (منتهی الارب ). در معرض هلاک افتادن . التعریض للهلکة. (از اقرب الموارد). خطر. (منتهی الا
غررلغتنامه دهخداغرر. [ غ ُ رَرْ ] (ع اِ) ج ِ غُرَّة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به غرة شود. || ج ِ اَغَرّ. (تاج العروس ). غُرّان . رجوع به اغر شود. || غُرَر
غررفرهنگ انتشارات معین(غُ رَ) [ ع . ] (اِ.) جِ غُرَّه . 1 - برگزیده ها، عالی ها. 2 - سپیدی های پیشانی . ؛ درر ~الف - مرواریدهای بهتر و برگزیده . ب - سخنان استوار و برگزیده .
غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهملغتنامه دهخداغرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم . [ غ ُ رَ رُ اَرِ م ُ کِل ْ ف ُ س ِ وَ ی َ رِ هَِ ] (اِخ ) از جمله ٔ کتابهای نفیس که مربوط به تاریخ سلاطین ایران و شرح احوال آنان
غرورفرهنگ انتشارات معین(غُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فریب دادن . 2 - (مص ل .) به خود بالیدن . 3 - (اِمص .) تکبر، نخوت . 4 - فریفتگی . ؛~ ملی احساس سربلندی و افتخار نسبت به فرهنگ و توا