غرازلغتنامه دهخداغراز. [غ ِ ] (ع مص ) کم شیر گردیدن ناقه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). غَرْز. غِرار. (اقرب الموارد). کم شیری .
غرازلغتنامه دهخداغراز. [ غ ُ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از گراز فارسی . || (ص ) با شکوه و بلندمرتبه . || شجاع و باجرأت . || متکبر و بداخم . (ناظم الاطباء). در مآخذ دیگر این لغت و معا
غرازیانیلغتنامه دهخداغرازیانی . [ ] (اِخ ) معرب گرازیانی . مارشال ایتالیائی است . رجوع به گرازیانی شود.
جغرازبانشناسیgeolinguisticsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از زبانشناسی که به مطالعۀ توزیع جغرافیایی زبان در جهان باتوجهبه مؤلفههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی میپردازد