غمشلغتنامه دهخداغمش . [ غ َم َ ] (ع مص ) تاریک شدن نظر کسی از گرسنگی یا تشنگی .و یا بمهمله سوء البصر اصلی ، و بمعجمه عارضی که میرود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضعیف شدن چشم با
غمش خانهلغتنامه دهخداغمش خانه .[ غ ُ م ُ ن َ ] (اِخ ) تلفظ عربی گموش خانه . نام شهری است در ترکیه . رجوع به گموشخانه و اعلام المنجد شود.
غمشانیلغتنامه دهخداغمشانی . [ ] (اِخ ) غشمانی . غشانی . در بعضی از کتب رجال همان احمدبن رزق است . رجوع به غشمانی ، غشانی و ریحانة الادب ج 3 شود.
زیلانفرهنگ نامها(تلفظ: ze(a)ylān) (= اَرجی ، دِسیس) نام گیاهی است یکساله و معطر و دارای کرکهای غدهدار و چسبناک از تیرهی اسفناج .