غتلغتنامه دهخداغت . [ غ َت ت ] (ع مص ) رنجانیدن کسی را در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ): غته بالامر غتّاً. (منتهی الارب ). || غت در آب ؛ غوطه دادن کسی را در آب . (منتهی الارب
غتلغتنامه دهخداغت . [ غ ُ / غ َ ] (ص ) احمق . ابله . (برهان قاطع) (فرهنگ اوبهی ). جاهل و نادان . (برهان قاطع). گول . (آنندراج ) (انجمن آرا) : هست با فضل شیخ بواسحاق تیر گردون
جغتولغتنامه دهخداجغتو. [ ] (اِخ ) جغاتو. زرینه رود. رودی است در آذربایجان که مغولان آنرا جغتو نغتو نامیدند. رجوع به جغاتو و نیز رجوع به مرآت البلدان ج 4 و تاریخ غازانی ص 131 و ت
جغتورودلغتنامه دهخداجغتورود. [ ] (اِخ ) رودخانه ٔ جغتو یا جغاتو یا زرینه رود در آذربایجان . رجوع به جغتو و جغاتو شود.