غلللغتنامه دهخداغلل . [غ َ ل َل ْ ] (ع مص ) تشنه گردیدن مرد یا شتر. (از منتهی الارب ). تشنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || آب شیره نخوردن شتر. || (اِمص ) سوزش و سختی تشنگی . یا
غلوللغتنامه دهخداغلول . [ غ َ ] (ع ص ، اِ) طعام نرم ، یقال : نعم غلول الشیخ هذا؛ ای طعام الذی یدخله جوفه . (منتهی الارب ). طعامی که به اندرون شکم پیر و ناتوان زود گوارا شود. (غی
غلوللغتنامه دهخداغلول . [ غ ُ ] (اِ) طعامی را گویند که در راه گلوبند شود و به زحمت تمام فرورود. (برهان قاطع).
غلوللغتنامه دهخداغلول . [ غ ُ ] (ع مص ) خیانت کردن و ناراستی نمودن در غنیمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خیانت در غنیمت کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). چیزی از غنیمت بدزدیدن .