غلبیرلغتنامه دهخداغلبیر. [ غ َ ] (اِ) غربال . (فرهنگ جهانگیری ). لغتی در غربال و غربیل ، و امروز در اراک (سلطان آباد) همین تلفظ متداول است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع
غلبیربندلغتنامه دهخداغلبیربند. [ غ َ ب َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) آنکه غلبیر بندد. غربال بند. || کولی . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد ص 108 شود.
غبیرالغتنامه دهخداغبیرا. [ غ ُ ب َ ] (اِخ ) شهری است [ به ناحیت کرمان ] میان سیرگان و بم . جائی سردسیر و هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. (حدود العال