غثثلغتنامه دهخداغثث . [ غ َ ث ِث ْ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). غثوثر. غثاغث . (اقرب الموارد).
غثثلغتنامه دهخداغثث . [ غ ُ ث َث ْ ] (اِخ ) ذوغثث ؛ آبی است از برای غنی بن اعصر. (تاج العروس ). ماء لغنی . (عن الاصمعی ) (معجم البلدان ). آبی است از برای طایفه ٔ غنی . (شرح قام
غثثةلغتنامه دهخداغثثة. [ غ َ ث َ ث َ ] (ع ص ) قوم غثثة؛ گروهی که سخن ایشان بد و تباه باشد. (اقرب الموارد).
غثوثةلغتنامه دهخداغثوثة. [ غ ُ ثو ث َ ] (ع مص ) لاغر گردیدن گوشت . (اقرب الموارد) (آنندراج ). لاغر شدن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || ضعیف و لاغر شدن حیوان : غَثَ
خانة من به بزرگی خانة او نیست (/ خانة من کوچک تر است).گویش اصفهانی تکیه ای: kiya men be gordi-ye kiya nun neha. طاری: kiya-ye mun be gordi-ye kiya-ye e neha. طامه ای: keɹa-ɂe mun be gordi-ye keɹe nuhun nehe (/ neha). طرقی: kiya