غشقلغتنامه دهخداغشق . [ غ َ ] (ع مص ) نرم کوفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غشق بر گوشت و هر چیز نرم ، زدن آن . (قاموس از اقرب الموارد).
غشقونیةلغتنامه دهخداغشقونیة. [ غ َ ی َ] (اِخ ) تلفظ عربی گاسکنْی . رجوع به الحلل السندسیة ج 2 ص 211 و گاسکنی شود.
غشقدانلغتنامه دهخداغشقدان . [ غ َ ش َ ] (اِ) در دیوان البسه ٔ نظام قاری (ص 176) چنین آمده : زنانش به روی غشقدان کشندغلافش بر آئینه زانسان کنند.و نیز در ص 70 آمده : غشقدان راسر آن