طرملغتنامه دهخداطرم . [ طَ رَ ] (ع مص ) کبود گردیدن دندانها. یقال : طَرِمَت ْاسنانه طَرَماً. || روان و جاری گردیدن انگبین از خانه ٔ مگس و پر شدن آن از آن . (منتهی الارب )(آنندر
طرملغتنامه دهخداطرم . [ طِ / طَ ] (اِخ ) ابن بری گفته است موضعی است . ابن مأنوس گوید : طرقت فُطَیْمَةُارحل السفربالطرم بات خیالها یسری .صاحب اللسان گوید: به خط شیخ رضی الدین ش
طرملغتنامه دهخداطرم . [ طِ / طَ ] (ع اِ) انگبین با موم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). انگبین . (مهذب الاسماء). عسل . (دهار). شهد غلیظ. (غیاث اللغات ). || مسکه و انگبین که خانه را
طرملغتنامه دهخداطرم . [ طُ ] (ع اِ) کوره ٔ آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کانون آتش . (منتخب اللغات ). || درختی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طرموقلغتنامه دهخداطرموق . [ طُ ] (ع اِ) شب پره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خفاش . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ).
طرموثلغتنامه دهخداطرموث . [ طُ ] (ع ص ، اِ) سست . ناتوان . || نان در خاکستر گرم پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرده . (دهار). رجوع به طرموس شود. || جاهل (؟). (منتخب اللغات ).
طرموسلغتنامه دهخداطرموس . [ طُ ] (ع ص ، اِ) نان که در خاکستر گرم پخته باشند. کوماج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نان که بر سنگ پزند. نان سگاره . ج ، طرامیس . (مهذب الاسماء). رجوع