طنخلغتنامه دهخداطنخ . [ طَ ن َ ] (ع مص ) ناگوارد گردیدن . (منتهی الارب ). ناگوار شدن . (منتخب اللغات ). ناگوارد گرفتن . (تاج المصادر). || دل گرفته شدن از چربش . (منتهی الارب ).
طنخلغتنامه دهخداطنخ . [ طِ ] (ع اِ) پاره ای از شب . گویند: مر طنخ من اللیل ؛ ای طائفة منها. (منتهی الارب ).