طامهفرهنگ مترادف و متضاد۱. امر عظیم، حادثه عظیم، بلای عظیم، حادثه بزرگ ۲. رستاخیز، روزقیامت، محشر ۳. داهیه، مصیبت، بلای سخت
طامهلغتنامه دهخداطامه . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جی بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان . در چهارهزارگزی شمال اصفهان و سه هزارگزی باختر راه اصفهان به برخواره . جلگه و معتدل . با 1
طامهلغتنامه دهخداطامه . [ م َ ] (اِخ ) دهی است ازبخش نطنز شهرستان کاشان در 60هزارگزی جنوب نطنز به اردستان . کوهستانی سردسیر. با 1100 تن سکنه . آب آن از 8 رشته قنات . محصول آنجا
طامهرلغتنامه دهخداطامهر. [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد. در30هزارگزی جنوب خرانق و 15هزارگزی راه خرانق به اشکذر، کوهستانی و معتدل و مالاریائی . با 1