طبابتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شغل و عمل طبیب.۲. تشخیص و درمان بیماری.۳. (اسم) دانش معالجۀ بیماران.
طبابت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت کردن، تجویز کردن، تشخیصدادن نبض گرفتن، درجه گرفتن، فشارخونگرفتن، آمپول زدن، پاشویه کردن