طیبلغتنامه دهخداطیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم الذهلی ، کنیتش ابومحمد و معروف به ابوحمدون دلال و یکی از مشاهیر قُراء و صلحاء زهاد بوده . از کسائی قرائت روایت
طیبلغتنامه دهخداطیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد مکنی به ابومحمد. او راست : قلائد النحر فی وفیات اعیان الدهر که ترجمه ٔ احوال را بترتیب سنوات تا سال 927 هَ. ق . تدوی
طیبلغتنامه دهخداطیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد الباهلی . مرزبانی در کتاب «الموشح » در چندین مورد نام وی را برده و از مطاوی کتاب مذکور چنین استنباط میشود که وی یکی از روات
طیبلغتنامه دهخداطیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد الخسروانی ، کنیت وی ابوطاهر است . عوفی در تذکره ٔ خویش آورده است : خسروانی نوای ثنای او راه انقطاع اسم زدی و مخدرات خاطر او
طیبلغتنامه دهخداطیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد رسول اﷲ (ص ). صاحب «الاصابة» در قسم سوم حرف طاء آورده که : الطیب ولد رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ... تقدم فی الطاهر. و س
طیب اﷲ رمسهلغتنامه دهخداطیب اﷲ رمسه . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ رَ س َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) هنگام تذکار شخصی متوفی این جمله را برزبان آرند، یعنی پاکیزه کناد خدای خاک گور او را
طیب اﷲ روضتهلغتنامه دهخداطیب اﷲ روضته . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ رَ ض َ ت َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) هنگام بیاد آوردن مردی ازجهان رفته گویند، یعنی پاکیزه گرداناد خدای مرغزار او را
طیب اﷲ فاکلغتنامه دهخداطیب اﷲ فاک . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) جمله ای است که هنگام سخن سرائی یا خواندن نشیدی مستمعان و شنوندگان به رسم آفرین به گوینده ٔ آن