صرادلغتنامه دهخداصراد. [ ص ُرْ را ] (ع اِ) ابر تنک بی آب و باران . (منتهی الارب ). ابر تنک بی آب . (مهذب الاسماء).
صرادلغتنامه دهخداصراد. [ ص ُ ] (اِخ ) موضعی است در نزدیکی رحرحان ، بنی ثعلبةبن سعدبن ذبیان را. (معجم البلدان ).
صرادلغتنامه دهخداصراد. [ ص ُ ] (اِخ ) نصر گوید: هضبه ای است به حریز حوأب در دیار کلاب . (معجم البلدان ).
صرادحیلغتنامه دهخداصرادحی . [ ص ُ دِ / ص ُ دَ حی ی ] (ع ص ) ضرب صرادحی ؛ ضرب سخت و نمایان . (منتهی الارب ).