67 مدخل
کار کرد، از کار در امده
کار کرد، تهییج شده، ترغیب شده، از کار در امده
اصطلاحا، لغات را بکار بردن، با لغات بیان کردن
خجالت کشیدم
زنبور عسل کارگر
کارگران
workday
worker