whimpersدیکشنری انگلیسی به فارسیشلغم، ناله، شیون، زاری، ناله و شکایت کردن، زار زار گریه کردن، زوزه کشیدن، با صدا حرکت کردن، ناله کردن، نالیدن، شیون و جیغ و داد کردن
whimperingدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزش، ناله و شکایت کردن، زار زار گریه کردن، زوزه کشیدن، با صدا حرکت کردن، ناله کردن، نالیدن، شیون و جیغ و داد کردن
whippersدیکشنری انگلیسی به فارسیشلاقها، تعقیب کننده، اسب عقب مانده، شخص موثر و مهم، ناصح، ناظمپارلمانی، تازیانه زن
whimperedدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزش، ناله و شکایت کردن، زار زار گریه کردن، زوزه کشیدن، با صدا حرکت کردن، ناله کردن، نالیدن، شیون و جیغ و داد کردن