whishesدیکشنری انگلیسی به فارسیعجله دارد، صفیر، بسرعت گذشتن، با صدای هیس حرکت کردن، صدای حرف 'سین' ایجاد کردن
چل صدهزارلغتنامه دهخداچل صدهزار. [ چ ِ ص َ هَِ ] (عدد مرکب ،ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف چهل صدهزار که در شمار برابرچهارملیون است . مساوی چهل مر، چونکه هر مر در اصطلاح قدما برابر صدهزار ب
چل صدهزارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهچهار میلیون: ◻︎ از اندازۀ لشکر شهریار / کم آمد ز دینار چلصدهزار (فردوسی: لغتنامه: چلصدهزار).
باغ صدهزارلغتنامه دهخداباغ صدهزار. [ غ ِ ص َ هَِ ] (اِخ ) باغ صدهزاره . باغی بوده است نزدیک غزنین : امیر [ مسعود ] از شکار تره به باغ صد هزار باز آمد، روز شنبه شانزدهم ماه رجب و آنجا
باغ صدهزارهلغتنامه دهخداباغ صدهزاره . [ غ ِ ص َ هَِ رَ ] (اِخ ) همان باغ صدهزار است که نزدیک غزنین بوده است : امیرمسعود پس از خلعت علی میکائیل بباغ صد هزاره رفت و به صحرا آمد... و سلطا