صبریلغتنامه دهخداصبری . [ ص َ ] (اِخ ) (شریف ...) معروف به علمی زاده . از او چهل و پنج بیت در «زبدة الشعراء» آمده است . (کشف الظنون ص 514 ج 1).
صبریلغتنامه دهخداصبری . [ ص َ ] (اِخ ) (مولانا...) صاحب مجالس النفائس گوید: خوارزمی است . لیکن شخصی ابدال و پریشان حال دایم مفلس و قلاش و مختلط با مردم اوباش و از دیوانگی با مرد
صبریلغتنامه دهخداصبری . [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار 70000گزی جنوب باختری ششتمد. کوهستانی معتدل . سکنه آن 97 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات
صبریلغتنامه دهخداصبری . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است و لطفعلی بیک آذر در آتشکده آرد که نام او روزبهان است و در اوایل حال فارسی تخلص میکرد، سپس بدستیاری رایض از توسن غرور فرودآمده تغ
صبریلغتنامه دهخداصبری . [ ص َ ] (اِخ ) نام او غضنفر و یکی از شعرای ایران است ، در اوائل حال «راهب » تخلص میکرد سپس به هندوستان رفت و در خدمت جهانگیرشاه بماند و مصاحبت تقی اوحدی
صبریشوعلغتنامه دهخداصبریشوع . [ ص َ ی َ ] (اِخ ) نام جاثلیقی است که نعمان بن المنذر را بدین مسیحیت درآورد. (تاریخ اسلام فیاض ص 29).
صبرینافرهنگ نامها(تلفظ: sabrinā) (عربی ـ فارسی) [صبر + ین (پسوند نسبت) + الف اسم ساز] ، منسوب به صبر؛ (به مجاز) صبور و شکیبا .
صبرینهفرهنگ نامها(تلفظ: sabrine) (عربی ـ فارسی) (صبر + اینه (پسوند نسبت)) ، منسوب به صبر ؛ (به مجاز) صبور و شکیبا .
صبریهفرهنگ نامها(تلفظ: sabriye) (عربی) (صبر + ایه (پسوند نسبت)) ، منسوب به صبر ؛ (به مجاز) صبور و شکیبا .