weakerدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف تر، ضعیف، ناتوان، سست، کم دوام، لاغر، کم زور، بی حال، عاجز، کم بنیه، کمرو، چیز ابکی
weakensدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف است، ضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، عاجز کردن، نحیف کردن، سست کردن، کم نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن
weakeningدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، عاجز کردن، نحیف کردن، سست کردن، کم نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن