وصیملغتنامه دهخداوصیم . [ وَ ] (ع اِ)مابین خنصر و بنصر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گشادگی میان خنصر و بنصر. (اقرب الموارد).
صیمکانلغتنامه دهخداصیمکان . [ م َ ] (اِخ ) شهری است به فارس از کوره ٔ اردشیر خرَّه . (معجم البلدان ). نام ولایتی است از ملک فارس . (برهان ). رجوع به صمکان و سیمکان شود.
صیمورلغتنامه دهخداصیمور. [ ص َ ](اِخ ) و صیمون نیز گفته اند. شهری است از بلاد هند نزدیک دیبل و در آنجا جامعی است . (از معجم البلدان ).
صیمرهلغتنامه دهخداصیمره . [ ص َ م َ رَ ] (اِخ ) ناحیتی است به بصره بر دهانه ٔ نهر معقل و در آن چند قریه است . (معجم البلدان ).