صیللغتنامه دهخداصیل . [ ص َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی . لغتی است در صول . || اندازه کرده شدن برای کسی . (منتهی الارب ).
وصیللغتنامه دهخداوصیل . [ وَ ] (ع ص ) آنکه با تو درآید ورود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه با دیگری درآید و با او بیرون رود. (اقرب الموارد). آنکه با کسی همراه باشد در خروج و د
صیلةلغتنامه دهخداصیلة. [ ل َ ] (ع اِ) گره چابُق تازیانه . (منتهی الارب ). گره تازیانه . (مهذب الاسماء).
وصیلةلغتنامه دهخداوصیلة. [ وَ ل َ ](ع اِ) عمارت . || فراخی و ارزانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || گروه همسفر. (منتهی الارب ). رفقة. (اقرب الموارد). || تیغ. (منته
صیلعلغتنامه دهخداصیلع. [ ص َ ل َ ] (اِخ ) (دنده ) شهری است در بنیامین (صحیفه ٔ یوشع 18:28) که قرقیس در آنجا بود (دوم سموئیل 21:14) و گویند مسقطالرأس شاؤل نیز بود و دور نیست که