watchingدیکشنری انگلیسی به فارسیتماشا کردن، مراقبت کردن، مواظب بودن، بر کسی نظارت کردن، پاسداری کردن، نگهبانی دادن، نگهبان بودن، پاییدن
باستانبانیwatching briefواژههای مصوب فرهنگستانحفظ و نگاهداشت بقایای باستانی با همکاری باستانشناسان در هنگام طراحی و اجرای برنامههای توسعه و عمران
پایشواژهنامه آزادپایِش به معنی نظارت است و منظور از آن هشیاری از وضعیت یک سامانه یا پدیده از راه مشاهده دگرگونیهایی است که ممکن است با گذر زمان در آن سامانه یا پدیده رخ دهد. ام