رصدیفرهنگ انتشارات معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب ) 1 - عالم هیئت ، رصدکننده . 2 - راهدار، محافظ راه . 3 - باجگیر.
رصدیلغتنامه دهخدارصدی . [ رَ ص َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به رصد. (یادداشت مؤلف ). راهدار و محافظ راه . || باجگیر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || عالم هیأت . رصدکننده . ر
رصدیةلغتنامه دهخدارصدیة. [ رَ ص َ دی ی َ ] (ع ص نسبی ) رصدیه . تأنیث رصدی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رصدی و رصدیه شود.
رصدیهلغتنامه دهخدارصدیه . [ رَ ص َ دی ی َ / ی ] (از ع ، ص نسبی ) رصدیة.- آلت رصدیه ؛ هر آلتی که در کار رصد بستن به کار است ، و آنرا اقسام بسیار است ازجمله : لبنة. حلقه ٔ اعتدالی
اصطرلاب رصدیلغتنامه دهخدااصطرلاب رصدی . [ اُ طُ ب ِ رَ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از اقسام اصطرلاب است . رجوع به اسطرلاب شود.