رفافلغتنامه دهخدارفاف . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رف . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد) : بر در او چون نیابی آن شکاف سخت ناپیدا در او چندین رفاف .مولوی .
رفافلغتنامه دهخدارفاف . [رَف ْ فا ] (ع ص ) براق . مانند اقحوان (بابونه ). (از اقرب الموارد). || (ص ) رفوگر : کرده در کار علم رفاف کار قرمزی ریشه ٔ نعلک زده نعلم در آتش میکند.نظا