رسغلغتنامه دهخدارسغ. [ رُ ] (ع اِ) رُسُغ. خرده ٔ دست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خرده و استخوان رسغ هشت پاره است ، و رسغ را به پارسی خرده گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). خردگاه دست
رسغلغتنامه دهخدارسغ. [رَ س َ ] (ع اِمص ) سستی و فروهشتگی دست و پای ستور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سستی در دست و پای شتر. (از اقرب الموارد). رجوع به رُسْغ شود.
رسغفرهنگ انتشارات معین(رُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - (اِ.) پیوندگاه کف دست و پا به ساق ، استخوان های خرد مچ دست و پا. ؛ ~ پا مچ پا. ؛ ~دست مچ دست . 2 - (اِمص .) سستی و فروهشتگی دست و پای
خجورسغدلغتنامه دهخداخجورسغد. [ خ َ س ُ ] ((اِ) نره . ذکر. (ناظم الاطباء). رجوع به خچورسغد در این لغتنامه شود.
خجورسغدلغتنامه دهخداخجورسغد. [ خ َ س ُ] (اِخ ) نام مکانی صعب العبور است . (از ناظم الاطباء). رجوع به «خپور» و «خپورسغد» در این لغتنامه شود.
خچورسغدلغتنامه دهخداخچورسغد. [ خ ُ س َ ] (اِخ ) نام جایی است دشوار از ملک آذربایجان که تنگناها دارد و راهش صعب المرور است . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به خچور در این لغت نا