رسیلیلغتنامه دهخدارسیلی . [ رُ س َ لا ] (ع اِ) جانوری کوچک . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). جانورکی است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رسیلاء شود.
رسیلیلغتنامه دهخدارسیلی . [ رَ ] (حامص ) عمل رسیل . همراهی و هم آوازی . (یادداشت مؤلف ) : هزاردستان با هزاردستان رسیلی داود را نشاید. (مقدمه ٔ ورقاء بر حدیقه ).- رسیلی کردن ؛ ه
چورلیلی علی پاشالغتنامه دهخداچورلیلی علی پاشا. [ ل َی ْ ع َ ] (اِخ ) از وزیران دوران سلطان احمدخان سوم از سلاطین عثمانی و در دوره ٔ سلطان مصطفی خان ثانی در گارد شاهنشاهی بخدمت پرداخت . در س
کرنیلیوسلغتنامه دهخداکرنیلیوس . [ ک ُ ] (اِخ ) رئیس صده ٔ رومانی از قیصریه و اول شخصی بود از بت پرستان که به مسیح گروید. (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
کورسینلیلغتنامه دهخداکورسینلی . (اِخ ) طایفه ای از کردها که تا سالهای اخیر درقطور دیده می شدند و تابع شکاکها بودند. (از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ص 98).