voucherدیکشنری انگلیسی به فارسیکوپن، سند، گواه، هزینه، سند خرج، مدرک، دستاویز، ضامن، شاهد، تضمین کننده، شهادت دادن
گشتبرگvoucherواژههای مصوب فرهنگستانبرگهای که برای دریافت کالا و استفاده از خدمات گردشگری در اختیار اعضای گشت قرار میگیرد
بهابرگvoucher, bon (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانکمک غیرنقدی برای دریافت کالا که دولت آن را بهصورت برگههای چاپی در اختیار کارکنان دولت قرار میدهد
نمونة شاهدvoucher specimenواژههای مصوب فرهنگستاننمونهای گیاکدهای که یا نمونة مرجع برای یک آرایة نامگذاری است یا بخشی از یک طرح پژوهشی
vouchersدیکشنری انگلیسی به فارسیکوپن ها، سند، گواه، هزینه، سند خرج، مدرک، دستاویز، ضامن، شاهد، تضمین کننده، شهادت دادن
پاینداندیکشنری فارسی به انگلیسیindemnity, liable, safeguard, safety, safety net, sponsor, surety, voucher