رخدلغتنامه دهخدارخد. [ رُ خ َ ] (اِخ ) نام شهری است به مجاورت سیستان . معرب آن رخج است . (یادداشت مؤلف ). نام عامیانه ٔ شهر رخج است . (دهار). رخد ناحیتی است آبادان و با نعمت ب
رخداددیکشنری فارسی به انگلیسیaccident, development, episode, event, happening, incident, occasion, occurrence, stroke
Karl Friedrich Hieronymus von Munchhausenدیکشنری انگلیسی به فارسیکارل فریدریش Hieronymus von Munchhausen