رمنلغتنامه دهخدارمن . [ رَ م َ ] (هزوارش ،ضمیر) بلغت زند و پازند بمعنی مجموع و همه باشد چنانکه هرگاه گویند «رمن را دیدم » یعنی همه را و مجموع را دیدم . (برهان قاطع).
گرمنلغتنامه دهخداگرمن . [ گ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو و شهرستان شاهرود، واقعدر 2000گزی قلعه نو 3000گزی شوسه ٔ شاهرود به گرگان . هوای آن معتدل و دارا
ورمنلغتنامه دهخداورمن . [ وَ م َ ] (هزوارش ، ضمیر) به لغت ژند و پاژند به معنی او باشد که ضمیر غائب است و به عربی هو میگویند. (ناظم الاطباء) (برهان ) .
جرمنگان بزرگلغتنامه دهخداجرمنگان بزرگ . [ ] (اِخ ) نام شهری است [ اندر ناحیت تبت ] (از حدود العالم ). رجوع به جرمنکان و حدود العالم چ دانشگاه ص 75 شود.