رماملغتنامه دهخدارمام . [ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَمیم . (دهار). || ج ِ رِمّة. (از اقرب الموارد). || حبل رمام ؛ رسن پوسیده . (منتهی الارب ) (المنجد). رسن کهنه و پوسیده . (آنندراج )
رماملغتنامه دهخدارمام . [ رُ ] (ع ص ، اِ) پوسیده . (المنجد). || استخوان پوسیده . (اقرب الموارد) (المنجد). رمیم .
رمامةلغتنامه دهخدارمامة. [ رُ م َ ] (ع اِ) آنچه بدان روز گذارند. (منتهی الارب ). روزی بخور و نمیر (در تداول عامه ). رجوع به رماق شود.
گرمامیر پائینلغتنامه دهخداگرمامیر پائین . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب بالا بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد واقع در 44هزارگزی شمال خاوری حسینیه و 16هزارگزی خاور شوسه ٔ خرم آ
گرمامیر حاجعلیلغتنامه دهخداگرمامیر حاجعلی . [ گ َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول واقع در 45 هزارگزی شمال خاوری اندیمشک و کنار راه آهن اهواز به تهران . منطق
گرمامرگیheat deathواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت هر سامانۀ بسته که آنتروپی آن حداکثر است و ماده در حالت بینظمی کامل دمای یکسانی دارد و انجام کار در آن امکانپذیر نیست