رنقلغتنامه دهخدارنق . [ رَ ] (ع ص ) آب تیره . (از منتهی الارب ). تیره و کدر. رَنَق . (از اقرب الموارد). رَنِق . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دو لغت اخیر شود.
رنقلغتنامه دهخدارنق . [ رَ ن َ ] (ع مص ) رُنوق . تیره شدن آب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیره شدن آب و جز آن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). تیره و کدر شدن . (از اقر
رنقلغتنامه دهخدارنق . [ رَ ن ِ ] (ع ص ) آب تیره . (منتهی الارب ). تیره و کدر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رَنْق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَنَق . (اقرب الموارد). ||
کرنقلغتنامه دهخداکرنق . [ ک َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد. کوهستانی و معتدل است و 568 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ورنقلغتنامه دهخداورنق . [ وَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سردرود بخش اسکو شهرستان تبریز. در 5 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به مراغه . دارای 153تن سکنه است . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ای
رنقاءلغتنامه دهخدارنقاء. [ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است در بلاد بنی عامربن صعصعة. و گویند نام بیابانی است لم یزرع بین دار خزاعة و دار سلیم . قَتّال گوید : عفت اجلی من اهلها فقلیبهاا
رنقاءلغتنامه دهخدارنقاء. [ رَ ] (ع ص ) مرغ بر بیضه نشسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرغ بر بیضه نشسته و عامه آن را قرقة می نامند. (از اقرب الموارد). || زمین که هیچ نرویاند. ج ،
خورنقلغتنامه دهخداخورنق . [ خ َ وَ ن َ ] (اِخ ) نام نهری است به کوفه . (ازمعجم البلدان ) (منتهی الارب ) (یادداشت بخط مؤلف ).