جورجندملغتنامه دهخداجورجندم . [ ج َ ج َ دُ ] (معرب ، اِ مرکب )رجوع به گوزگندم و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
کورگندملغتنامه دهخداکورگندم . [ گ َ دُ ] (اِ مرکب ) نوعی گندم : از گندم نوعی است که کورگندم خوانند. (نزهةالقلوب ). دیگر آنکه نوعی از گندم که دراز و باریک می باشد و آن را خندروس می
گورگندملغتنامه دهخداگورگندم . [ گو گ َ دُ ] (اِ مرکب ) قسمی از گندم . (ناظم الاطباء). رجوع به گل گندم و گوزگندم و جوزجندم شود.