رهاملغتنامه دهخدارهام . [ رَ ] (ع ص ، اِ) گوسپند لاغر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
رهاملغتنامه دهخدارهام . [ رُ ] (ع اِ) عدد بسیار. || مرغی که شکار نکند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رهاملغتنامه دهخدارهام . [ رُهَْ ها ] (اِخ ) پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ بارمان را کشت . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). نام پسر گودرز و بعد از کیخسرو به ملازمت لهراسب ، شاهنشاه ای
رهامواژهنامه آزادرٌهام؛ پرنده ای که شکار نمی کند، مرغی که شکارچی نیست. نام پسر گودرز در شاهنامه. نام پدر فرهاد، معشوقۀ شیرین. 1.پرنده شکست ناپذیر. 2.رها و آزاد.3.قطرات لطیف بارا
جرهاملغتنامه دهخداجرهام . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) شیر که اسد است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). شیربیشه . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). شیر. (قاموس از ذیل اقرب الموارد). و صاحب لسان
روهامواژهنامه آزاداسم یکی از یاران با وفای رستم دستان و به معنای دلیر و شجاع می باشد نام پسر در ایران