راغنلغتنامه دهخداراغن . [ غ َ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء سغد سمرقند. (از لباب الانساب ). و رجوع به انساب سمعانی شود.
چراغنفتی(فانوس)گویش اصفهانی تکیه ای: čerânafti طاری: čerâdassi/ fânus طامه ای: čerâqnafti طرقی: čörânafti کشه ای: čörânafti نطنزی: čerâbâdi
راغنیلغتنامه دهخداراغنی . [ غ َ ] (اِخ ) ابومحمد احمدبن محمدبن علی بن نصر سامی راغنی دبوسی . او از ابوبکر اسماعیلی روایت کرد و ابومحمد عبدالعزیزبن محمد نخشبی از او روایت دارد. (ا
راغنیلغتنامه دهخداراغنی . [ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب است به راغن که از قراء سغد سمرقند میباشد. (از انساب سمعانی ).
ژراغنلغتنامه دهخداژراغن . [ ژَ غ َ ] (اِ) ریگستان . (آنندراج ) : زمینی ژراغن بسختی چو سنگ نه آرامگاه و نه آب و گیا. بهرامی (از فرهنگ شعوری ).این بیت در لغت نامه ٔ اسدی بشاهد لغت