راحلهواژهنامه آزادمونث راحل به معنی بانوی مسافر راه بی پایان و طولانی که هیچ وقت تمام نمی شود. مونث راحل، کوچ کننده، سفر کننده راحل عربی مهاجر راحله عربی مؤنث راحل راحیل عبری نا
راحله روالغتنامه دهخداراحله روا. [ ح ِ ل ِ رَ ] (ص مرکب ) آنکه راحله بدهد مانند حاجت روا. (آنندراج ).
زاد و راحلهلغتنامه دهخدازاد و راحله . [ دُ ح ِل َ / ل ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زاد و برگ . ساز و برگ . توشه ٔ سفر. زاد راه . رجوع به زاد و توشه شود.
راحللغتنامه دهخداراحل . [ ح ِ ] (ع ص ) کوچ فرما. ج ، رُحَّل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوچ کننده : این چه خطب و خطر بود که نازل گردید و چه نصر وظفر بود که راحل گشت ؟ (ترجمه ٔ
جراحیهلغتنامه دهخداجراحیه . [ ج َحی ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش هویزه ٔ شهرستان دشت میشان . این ده در بیست و چهارهزارگزی شمال باختری هویزه قراردارد. و محلی دشت و گرمسیر و مالاریای