رازهلغتنامه دهخدارازه . [ زَ / زِ ] (اِ)سرّ. راز. (ناظم الاطباء). || پوشیده . پنهان . اسرار نهفته ٔ دل . (آنندراج ). رجوع به راز شود.
گرازهلغتنامه دهخداگرازه . [ گ ُ زَ ] (اِخ ) اسم گروهی از ایرانیان . نام پهلوانی است ایرانی که در جنگ دوازده رخ سیامک را به قتل آورد. (برهان ) (آنندراج ). چون کمال دلیری و قدرت در
گرازهلغتنامه دهخداگرازه . [ گ ُ زَ / زِ ] (اِ) خوک نر که گراز باشد. (برهان ). || (ص نسبی ) منسوب به گراز دردلیری ، چنانکه گاوه منسوب به گاو. (فرهنگ رشیدی ).
گرازهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) خوک وحشی.۲. (صفت نسبی، منسوب به گراز) [مجاز] دلیر، مانند گراز.
گرازه کشیدنلغتنامه دهخداگرازه کشیدن . [ گ ُ زَ / زِ ک َ / ک ِ دَ] (مص مرکب ) زبانه کشیدن . واَرزَدَن . شعله ور شدن .