povertyدیکشنری انگلیسی به فارسیفقر، بینوایی، خواری، تهی دستی، کمیابی، پستی، فروماندگی، تندگستی، بی پولی
فرهنگ فقرculture of povertyواژههای مصوب فرهنگستانفرهنگی که در آن تلاش و تکاپوی اقتصادی ارزش اجتماعی تلقی نمیشود و قناعت افراطی ترویج میشود
فقر مطلقabsolute povertyواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن فرد از منابع ضروری برای ادامۀ زندگی بهکلی محروم است
فقرpovertyواژههای مصوب فرهنگستان[اقتصاد، جامعهشناسی، حقوق] ناتوانی در تأمین حد متعارف معیشت [جامعهشناسی] حالت یا وضعیتی که در آن فرد یا گروهی اجتماعی با نیازهای جدی مادی و گاه فرهنگی روبهرو است
فقر نسبیrelative povertyواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن فرد یا گروهی در جامعه در قیاس با فرد یا گروههای دیگر در همان جامعه یا در قیاس با سطح معیار زندگی دچار کمبودهای مادی و گاه فرهنگی است