بادبانVela, Vel, Sailواژههای مصوب فرهنگستانصورتی فلکی در آسمان جنوبی (southern sky) که بخشی از صورت بزرگ و تجزیهشدۀ سفینه (Argo Navis) است
رثملغتنامه دهخدارثم . [ رَ ] (ع مص ) شکستن بینی کسی را و خون آلود کردن آن . || طلا کردن زن بوی خوش بر بینی و آلودن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رثملغتنامه دهخدارثم . [ رَ ث َ ] (ع اِ) سپیدی سر بینی اسب یا سپیدی که تا لب پائین اسب رسیده باشد یا سپیدی بینی اسب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
رثملغتنامه دهخدارثم . [ رَ ث َ ] (ع مص ) سپیدلب گردیدن یا سپیدبینی شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
رثملغتنامه دهخدارثم . [ رَ ث ِ ] (ع ص ) نعت است از رَثَم . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَثَم شود.
جرثملغتنامه دهخداجرثم . [ ج ُ ث ُ ] (اِخ ) موضعی یا آبی است مر بنی اسد را.(منتهی الارب ). نام آبی است از آن بنی اسد که بین قنان و ترمس قرار دارد. (از معجم البلدان ) : تبصرّ خلیل
جرثمةلغتنامه دهخداجرثمة. [ ج ُ ث ُ م َ ] (اِخ ) جدّ شدیدبن قیس بن هانی بن جرثمة الیزنی است . (از لباب الانساب ) (منتهی الارب ).
جرثمةلغتنامه دهخداجرثمة. [ ج ُ ث ُ م َ ] (ع اِ) اصل هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(متن اللغة). جُرثومَة (منتهی الارب ) (متن اللغة).
رثمةلغتنامه دهخدارثمة. [ رُ م َ ] (ع اِ) بتمام معانی رَثَم . (از منتهی الارب ). سپیدی سر بینی اسب و سپیدی بینی اسب و سپیدی که تا لب پائین آن رفته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ر
رثمةلغتنامه دهخدارثمة. [ رَ ث َم َ ] (ع اِ) باران نرم ریزه . ج ، رِثام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به رَثْمة شود.