ریرلغتنامه دهخداریر. [ رَ / ری ] (ع ص ) مخ ریر؛ مغز فاسد و سیاه شده و گداخته شده از لاغری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ریرلغتنامه دهخداریر. [ رَ ] (ع اِ) آبی که از دهن کودک روان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لیزابه که از دهان بچه برآید. (یادداشت مؤلف ). || پیه استخوان که تنک و آب سیاه ش
ریرلغتنامه دهخداریر. [ رَ ] (ع مص ) در ارزانی و فراخسالی رسیدن قوم : ریر القوم (مجهولاً)ریراً. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن عجلان ازدی . از روات بود. طوسی در رجال الشیعه او را از روات جعفر صادق (ع ) شمرده است . (از لسان المیزان ).
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن عمروبن ثابت . از روات است و در تاریخ بیهق روایتی از او نقل شده است . رجوع به کتاب مزبور ص 168 شود.
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن حازم ایار. از روات و تابعان است . (از عیون الاخبار ج 2 ص 16). در کتب دیگر نیز از قبیل : سیره ٔ عمربن عبدالعزیز صص 146 - 159 و ص 284 و ع
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن ارقط ... از صحابه بود و ابن منده از طریق یعلی بن اشدق از او روایت کرد ولی متروک است . (از الاصابة فی تمییز الصحابة).
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن بکیرعبسی . از روات بود و از حذیفه روایت کرد. بخاری حدیث او را منکر دانسته و دولابی و ابوالعرب اورا در شمار ضعفا آورده اند. (از لسان الم