جعبۀ سیاه کشتیvoyage data recorder, VDR, black box, voyage event recorder,VERواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که پیوسته اطلاعات مختلف را دربارۀ تجهیزات و سامانههای واپایی کشتی ضبط و ذخیره میکند
ریقلغتنامه دهخداریق . (ع اِ) آب دهن . ج ، اَریاق . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) : زانکه مؤمن خورد بگزیده نبات تا چو نحلی گشت ریق او حیات . مول
ریقلغتنامه دهخداریق . [ رَ ] (ع اِ) جنبش و نمایش آب اندک پایاب بر روی زمین و تردد آن . || درخش . || درخش سراب . || آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آب با لمعان آن
ریقلغتنامه دهخداریق . [ رَ ] (ع مص ) ریخته شدن آب و خون و جز آن . (ناظم الاطباء). ریخته شدن : راق الماء. (منتهی الارب ). جاری شدن و ریخته شدن آب بر روی زمین از پایاب و مانند آن
چریقلغتنامه دهخداچریق . [چ َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان ملیشه پاره بخش کلیبر شهرستان اهر که در 14هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به کلبیر واقع است . کوهستانی ومعتدل است و 63 تن سکنه دارد. آبش
کریقلغتنامه دهخداکریق . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش مرکزی اردبیل . جلگه است و معتدل و 629 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ریقولغتنامه دهخداریقو. (ص نسبی ) ریخو. (ناظم الاطباء). ریغو. ریخو. آنکه ماسکه سست دارد. (یادداشت مؤلف ). شخصی که شکمش خودبخود برود. (آنندراج ). || مجازاًسخت ضعیف و نحیف و لاغر.