رذاذلغتنامه دهخدارذاذ. [ رَ ] (ع اِ) باران نرم و ریزه و باران پیوسته ٔ ریزه که به غبار ماند. (ناظم الاطباء). باران نرم ریزه و هو فوق القطقط، یا باران پیوسته ٔ ریزه که به غبار ما
رذاذلغتنامه دهخدارذاذ. [ رَ ] (ع مص ) رَذّ. باریدن باران رذاذ. (از اقرب الموارد). رجوع به رَذاذ در معنی اسمی و رَذّ شود.
جرذاذلغتنامه دهخداجرذاذ. [ ج ُ ] (اِخ ) نام مادر اردشیر است و او را دو پل است یکی به ایذج و دیگری به اهواز و پل ایذج از عجایب دنیا است . و قنطره ٔ جرذاذ معروف و در اهواز است . (ی