رَزانههای خمیvat dyesواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از رزانههای نامحلول در آب که به شکل کاهیده، یعنی محلول در آب، بر روی لیف به کار میروند و پس از اکسایش مجدد، به حالت اصلی، یعنی نامحلول در آب، بازمیگر
رشفلغتنامه دهخدارشف . [ رَ ] (ع اِ) رَشَف . آب اندک که در ته حوض بماند. (از اقرب الموارد). و رجوع به رَشَف شود. || در اصطلاح اهل جفر عبارتست از استخراج اسماء از زمام ، چنانچه د
رشفلغتنامه دهخدارشف . [ رَ ] (ع مص ) مکیدن آب را: رشف الماء رشفاً. و منه المثل : الرشف انقع؛ یعنی مکیدن آب اندک اندک تسکین دهنده تر است مر تشنگی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الم
رشفلغتنامه دهخدارشف . [ رَ ش َ ] (ع اِ) رشف . آب اندک که در ته حوض باقی ماند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آب اندک که در ته حوض باقی ماند، و هو وجه الماء الذی ترشفه الابل بأفواه
رشفلغتنامه دهخدارشف . [ رَ ش َ ] (ع مص ) رَشْف . مصدر بمعنی رَشْف . (از المنجد) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رشف شود.
رشففرهنگ انتشارات معین(رَ) [ ع . ] (مص م .) مکیدن آب یا مایعی دیگر را، نوشیدن همة آبی را که در ظرف است .
کرشفلغتنامه دهخداکرشف . [ ک َ ش َ ] (اِ) پنبه باشد که به عربی قطن خوانند و شحم الارض نیز گویند و بعضی گویند به این لفظ عربی است . (برهان ) (آنندراج ).
کرشفةلغتنامه دهخداکرشفة. [ ک َ ش َ ف َ / ک ِ ش ِ ف َ ] (ع اِ) زمین درشت . کِرشافة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زمین درشت و سخت غیر مزروع . (ناظم الاطباء).
جرشفتلغتنامه دهخداجرشفت . [ ج َ ش َ ] (اِ) به معنی هجو باشد. شعری که در مذمت کسی گفته شود. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). هجوو شعری که در هجو و مذمت کسی باشد. (ناظم الاطباء). ش