تابع صفرشونده در بینهایتvanishing function at infinity, function vanishing at infinityواژههای مصوب فرهنگستانفرمولدار
محوکِشَندvanishing tideواژههای مصوب فرهنگستانکِشَندی که در آن براثر آمیختگی فراکِشَند و فروکِشَند سطح آب برای مدتی تقریباً ثابت میماند
varnishingدیکشنری انگلیسی به فارسیvarnishing، لاک الکل زدن به، جلا زدن به، جلا دادن، لعاب زدن به، دارای ظاهرخوب کردن، صیقلی کردن
جلاکاریvarnishingواژههای مصوب فرهنگستانپرداخت سطحی قطعات فلزی و غیرفلزی بهوسیلۀ محلولهای رزینی، برای برّاق شدن و محافظت سطحی آنها
varnishingدیکشنری انگلیسی به فارسیvarnishing، لاک الکل زدن به، جلا زدن به، جلا دادن، لعاب زدن به، دارای ظاهرخوب کردن، صیقلی کردن