رشادتلغتنامه دهخدارشادت . [ رَ دَ ] (از ع ، اِمص ) راستی . (ناظم الاطباء). به راه راست بودن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). || قدرت و شجاعت و استعمال قدرت .(ناظم الاطباء). این صی
رشاقتلغتنامه دهخدارشاقت . [ رَ ق َ ] (از ع ، اِمص ) خوش قد و بالایی . باریک اندامی و نیکوقدی . خوش قد و بالا شدن . زیبایی در بالا و قد. خوش قد و قامتی . (یادداشت مؤلف ). نیکوقد
رشادةلغتنامه دهخدارشادة. [ رَ دَ ] (ع اِ) سنگ بزرگ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). صخرة. (اقرب الموارد). || سنگی که پر کند کف دست را. ج ، رَشاد. (ناظم الاطباء) (منتهی
رشادیلغتنامه دهخدارشادی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به رشاد که نسبت اجدادی است . (از لباب الانساب ).